دوشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۹

همای در گوشمان نجوا می کند:

توبه ها را بشکنیم، توبه ها را بشکنیم
میخانه ها را وا کنید ای باده خواران
پیمانه را احیا کنید ای می گساران
باده در ساغر کنید، توبه ای دیگر کنید
خرقه از تن بر کنید
توبه ها را بشکنید، توبه ها را بشکنید
آمد بهاران
یادی از آئین مستانی کنید
مست پنهانی کنید
تا سحر پیمانه گردانی کنید
مست پنهانی کنید
روز و شب معشوقه بازی های عرفانی کنید
مست پنهانی کنید
مست پنهانی کنید، مست پنهانی کنید، همچون خماران
توبه ها را بشکنید
توبه ها را بشکنید، توبه ها را بشکنید
آمد بهاران
عاشقان غوغا کنید
بر دل شیدا کنید
یک نفس گر می توان ساغر زدن
پس چرا اندیشه فردا کنیم
غصه از سر وا کنیم
پیمانه را احیا کنیم، پیمانه را احیا کنیم
ای بی قراران
اینم لینک دانلود:
http://www.4shared.com/audio/GM712mKm/Mastan__Homay_-_Molaghat_Ba_Do.htm
دوشنبه 13 اردیبهشت 1389

۲ نظر:

م.س.ن گفت...

سلام مهربون.. امیدوارم که خوب باشی و خوشحال.. راستش من چیز زیادی برای گفتن ندارم در مورد خودم غیر از اینکه یه ادم ساده ام که ویژگی خاصی نداره و با علایق خودم زندگی می کنم و کاملاً متفاوت در مورد زندگی فکر می کنم و اصلاً بر این باور نیستم که یه عمر فقط کار کنم و تلاش و فرصت های درک دنیا و زیبائی هاش رو از دست بدم .. تنهاتو یه آپارتمان نقلی زندگی می کنم و به غیر از تعدادی از دوستان همفکر اون هم در حد بسیار برنامه ریزی شده و رو حساب با کس دیگری در ارتباط نیستم.. سعی می کنم برنامه های متفاوتی رو داشته باشم که به اونها علاقه مندم و نوشتن هم بخشی از اون هاست... بعد هم که زادگاهم لاهیجانه اما به خاطر شرایطی که برای خودم در مورد زندگی می پسندم یه چند شهر از اونجا دورتر شدم و اومدم یه شهر دیگه الان زندگی می کنم.. از داشتن دوستایی مثل شما هم احساس افتخار می کنم و از خدا برای وجود شما سپاسگزارم باز هم اگه چیزی بود بگید من در خدمتم.. من برای شما و وجودتون احترام خاصی قائلم و همیشه دوست دارم شما رو خوشحال و سلامت و راضی ببینم... از نظر لطفتون نسبت به شعرهام هم ممنونم.. خیلی خوشحالم که تونست نظر شما رو جلب کنه

شیدا گفت...

دوستش داشتم
خیلی