یکشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۸

دلتنگی واژه ای ست که به احساس الان من می‏گویند

فردا امتحان دارم؛ هنوز هیچی نخوندم و ظاهرن قرار هم نیست بخونم.
تا آخر امروز 9 روزه که ازش خبر ندارم؛ تماسهام با شنیدن ایت ایز........ اند بیزی رایت ناو بی جواب می مونه. صبح بین خواب و بیداری داشتم موارد احتمالی که ممکن هست رخ داده باشه تا او جواب نده رو در ذهنم مرور می‏کردم.
1. موبایلش را گم کرده_این بهترین حالت و گزینه ست_ قبلن یک بار وقتی داخل ایران بود اتفاق افتاده بود، داخل یک تاکسی ولی راننده تاکسی آدم خوبی بود و تماس گرفته بود، شاید آدمهای اونجا انقدر خوب نیستن!
2. موبایلش در کنارش‏ئه و خودش جواب نمی‏ده چون فکر می‏کنه ممکنه من باشم ولی آیا حتی ساعت 5 و 6 بعد از ظهر ِ اونها که هیچوقت این موقع من تماس نگرفته بودم یا ساعت 12 ظهرشون؟! در ضمن در آخرین صحبتها تصمیم نهایی رو گرفته بودیم پس نیازی به پاسخ ندادن موبایل نیست.
3. در بیمارستان‏ئه که قبلن هم اتفاق افتاده و اونجا نمی تونسته با خودش موبایل ببره، پس تماسهای من با شنیدن صدای رکورد شده‏ش بی جواب می مونه. گزینه بسیار محتملی ست.
4. دلم نمیاد اینو بنویسم ولی گزینه آخر اینه که مُرده باشه. پس هیچوقت دیگر جواب نخواهد داد.
نه تنها دلتنگی واژه ای ست که به احساس الان من می‏گویند، بلکه سر در گمی، احساس یاس و اندوه فراوان را نیز به آن اضافه کنید.
دوشنبه 22 تیر 1388

هیچ نظری موجود نیست: