انقده خوشم میاد از این مردای ضمختِ کته کلفت که با زنشون مهربونــن..
دیشب این آقا انتظاری که خیلی گندهست و ضمخته و هر انگشت دستش اندازۀ دو تا انگشت منه و کلیم بازاریه داشت با خانومش تلفنی حرف میزد، که بهش گفت خانومــم، کلی از این خانومَمِش ذوق کردم و دوستش داشتم یه عالمه.
یا با پسرش که حرف میزد یه جااانِ عمیقی از ته دلش گفت که خیلی خوشم اومد.
دوشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۷
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر