دیشب بدو بدو بعده کلاس رفتم خونه تا به موقع بتونم ویکتوریارو که این روزا شده مثل نون شبم! ببینم. رسیدم خونه و داشتم از شدت جیش میمردم ولی نشستم به ویکتوریا دیدن تا به آگهیهای وسطش که رسید، دُویدم مانتو و شلوارمرو درآوردم و پریدم وسط دستشویی. آخ که چه حالی داد دستشویی کردن. فکر کنم این جمله پی جیرو قبلن گفتم که میگفت تنها لذتی که بعدش هیچ پشیمونی نداره دبلیو سی رفتنه. به نظرم درسته واقعن، خیلی تجربهش کردم. وسط ویکتوریا شام خوردم و بعد رفتم دنبال رم ریدر که یه دونه داشتم ولی نمیدونستم به این رمه میخوره یا نه. امتحانش کردم و دیدم خورد بهش. کامپیوترُ روشن کردم و یه سری آهنگ ریختم توش. اگه بازم جا داشت من آهنگ داشتم که بریزم ولی بیشتر از 2 گیگ نبود. برخلاف اون چیزی که فکر میکردم دستم تو انتخاب آهنگ از کامپیوتر خونه زیاد باز نیست. ولی خوب بود.
بعدشم سریال بعدی فارسی1 یعنی ققنوسرو دیدم و دوباره رفتم سر کامپیوتر و بقیه آهنگهارو انتخاب کردم و خلاصه تموم شد.
رفتم طبق معمول هر شب دوش بگیرم که البته تو مواقع سرد سال شبا میرم، تو گرما صبحها، که شیر آبرو چرخوندم به سمت آب گرم ولی هر چی آب اومد، آبش ولرم رو به سرد بود و اصلن نمیشد بری زیر دوش.
مامانمو صدا کردم گفتم فکر کنم آب گرمکن خاموش شده، برادرم رفت که روشنش کنه. اومد و بهم گفت حداقل یه ساعت طول میکشه آب گرم بشه. بهتره بیای بیرون. من فقط لباسامو درآورده بودم و خدارو شکر خیس نشده بودم. مجبور شدم دوباره لباسامو بپوشم و بیام بیرون. رفتم مسواک زدم و گرفتم خوابیدم. صبح که پا شدم رفتم حموم و کلی بهم حال داد.
فکر کنم موقع این شده که بعد از این صبحها برم حموم. در ضمن حالمم بهتره!
سه شنبه 18 اسفند 1388
بعدشم سریال بعدی فارسی1 یعنی ققنوسرو دیدم و دوباره رفتم سر کامپیوتر و بقیه آهنگهارو انتخاب کردم و خلاصه تموم شد.
رفتم طبق معمول هر شب دوش بگیرم که البته تو مواقع سرد سال شبا میرم، تو گرما صبحها، که شیر آبرو چرخوندم به سمت آب گرم ولی هر چی آب اومد، آبش ولرم رو به سرد بود و اصلن نمیشد بری زیر دوش.
مامانمو صدا کردم گفتم فکر کنم آب گرمکن خاموش شده، برادرم رفت که روشنش کنه. اومد و بهم گفت حداقل یه ساعت طول میکشه آب گرم بشه. بهتره بیای بیرون. من فقط لباسامو درآورده بودم و خدارو شکر خیس نشده بودم. مجبور شدم دوباره لباسامو بپوشم و بیام بیرون. رفتم مسواک زدم و گرفتم خوابیدم. صبح که پا شدم رفتم حموم و کلی بهم حال داد.
فکر کنم موقع این شده که بعد از این صبحها برم حموم. در ضمن حالمم بهتره!
سه شنبه 18 اسفند 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر