دیشب انقدر گریه کردم که صبح چشمام وا نمیشد. نمیدونم چرا من اینجوریم، حتی یه قطره اشکم دربیاد فرداش تابلوئه، حالا فکر کنید اونهمه گریه امروز نتیجهش چی بود؟
با خوابِ پریودی که داشتم میدیدم و تو خواب دیدم که کل رختخوابم کثیف شده، از خواب پا شدم. ساعت موبایلُ نگاه کردم، نزدیک 6 بود. بهتر دیدم که پا شم، چون کمرمم خیلی درد میکرد مطمئن بودم که پریود شدم. بدو بدو رفتم دستشویی، دیدم بعله. اگه یه کم دیرتر پا شده بودم فکر کنم خوابم تعبیر میشد.
بعده مرتب کردن خودم و گذاشتن نوار بهداشتی که متنفرم ازش! دیدم چشمام به طور وصف ناشدنی پف کرده. هیچ بهانهای واسه چشمام نمیتونستم بیارم. فکر کردم شاید یخ یه کم پفشُ کمتر کنه، رفتم تو فریزرُ نگاه کردم یخ پیدا نکردم. البته اینو در نظر بگیرید که همه خواب بودن و من آروم داشتم کارامو میکردم، یعنی نتونستم درست و حسابی تو فریزرُ بگردم. یه قالب کره دیدم، برش داشتم. آوردم گذاشتم رو چشمام، هی رو این چشم، اون یکی چشم. جاهای مختلف قالب رو میذاشتم که یخ ِ یخ باشه.
فکر کنم یه تاثیر کوچولو داشت. اگه بیشتر ادامه میدادم، کـَرهئه آب میشد. بردم گذاشتم سر جاش. همین موقع مامانم بیدار شد. کاش بیدار نمیشد و اون قیافه منو نمیدید ولی دید اما هیچی به روی خودش نیاورد مثل همیشه.
از هر روز زودتر رسیدم شرکت، پریود شدن بهونه خوبی بود که بگم دیشب از درد مُردم و اصلن نخوابیدم.
همکارم گفت معلومه که خیلی درد کشیدی و داری میکشی! گفتم: آره نمیدونی از هر دفعه بدتره.
دوشنبه 14 دی 1388
با خوابِ پریودی که داشتم میدیدم و تو خواب دیدم که کل رختخوابم کثیف شده، از خواب پا شدم. ساعت موبایلُ نگاه کردم، نزدیک 6 بود. بهتر دیدم که پا شم، چون کمرمم خیلی درد میکرد مطمئن بودم که پریود شدم. بدو بدو رفتم دستشویی، دیدم بعله. اگه یه کم دیرتر پا شده بودم فکر کنم خوابم تعبیر میشد.
بعده مرتب کردن خودم و گذاشتن نوار بهداشتی که متنفرم ازش! دیدم چشمام به طور وصف ناشدنی پف کرده. هیچ بهانهای واسه چشمام نمیتونستم بیارم. فکر کردم شاید یخ یه کم پفشُ کمتر کنه، رفتم تو فریزرُ نگاه کردم یخ پیدا نکردم. البته اینو در نظر بگیرید که همه خواب بودن و من آروم داشتم کارامو میکردم، یعنی نتونستم درست و حسابی تو فریزرُ بگردم. یه قالب کره دیدم، برش داشتم. آوردم گذاشتم رو چشمام، هی رو این چشم، اون یکی چشم. جاهای مختلف قالب رو میذاشتم که یخ ِ یخ باشه.
فکر کنم یه تاثیر کوچولو داشت. اگه بیشتر ادامه میدادم، کـَرهئه آب میشد. بردم گذاشتم سر جاش. همین موقع مامانم بیدار شد. کاش بیدار نمیشد و اون قیافه منو نمیدید ولی دید اما هیچی به روی خودش نیاورد مثل همیشه.
از هر روز زودتر رسیدم شرکت، پریود شدن بهونه خوبی بود که بگم دیشب از درد مُردم و اصلن نخوابیدم.
همکارم گفت معلومه که خیلی درد کشیدی و داری میکشی! گفتم: آره نمیدونی از هر دفعه بدتره.
دوشنبه 14 دی 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر