شنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۷

خواب

سلام سلام، بازم پژی ماهم بهم زنگ زد.. خوابمو دیده بود، خواب دیده بود که من رفتم آمریکا پیشش، یه ماشین مرسدس هم دارم که صد البته پژمان خودش برام خریده، چون همش میگه که یه ماشین خوب مثلاً بی.ام.دبلیو یا لکسوس می خواد برام بخره... خلاصه روز اولی که سوار مرسدسه میشم باهاش تصادف می کنم، چراغش و گلگیرش داغون میشه، منم داشتم گریه می کردم که ماشینم خراب شده.... پژمانم بهم میگه که این که گریه نداره ماشین که بیمه ست می بریمش کمپانی درستش می کنند ولی من میگم من ماشین اینجوری دوست ندارم، دلم میخواد ماشینم نو و سالم باشه... خلاصه پژی جون تو خوابش می بینه که ماشینو برمی داریم می بریم کمپانی، تحویلش میدیم به علت همون بیمه نمی دونم چی چی، یه ماشین نو بهمون میدن، منم تا ماشینو می بینم اول چراغشو ماچ می کنم بعدشم پژمانو بغل می کنم و ماچش می کنم و هی ازش تشکر می کنم.... پژمانم هی می گفته که بابا من که کاری نکردم..... خلاصه منم همش بوسش می کردم....
اینا خواب پژمان بودن، حالا تو تلفن من بهش گفتم خب معلومه که باید ازت تشکر میکردم، خیلی کارا کرده بودی... پژمان گفت من فقط اون اول که می خواستم ماشینو بیمه کنم بیمه نمی دونم چی چی (البته اون می دونست، من نمی دونم) کردم... انقدر نازشو کشیدم و قربون صدقش رفتم تا دوباره خوابید...

هیچ نظری موجود نیست: