شنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۸

سینما پارادیزو رو هرگز فراموش نخواهم کرد.
توتو... سالواتوه دی ویتا...

پی‌نوشت:
سینما پارادیزو، فیلمی‌ست به شدت نزدیک به زندگی. فضای فیلم و ویژگی‌های شخصیت‌های آن چنان برای بیننده‌ی ایرانی ملموس و نزدیک است که می‌توان آن را به نوعی داستان سینما در ایران نیز دانست. البته با اغماض.

پی‌نوشت دوم:
صحنه‌ی پایانی فیلم که از کنار هم قرار گرفتن تمامی صحنه‌های سانسورشده‌ی سالیان پیشین بوده، به باور نگارنده یکی از تاثیرگذارترین و تاریخی‌ترین سکانس‌های تاریخ سینماست. فکر نمی‌کنم هرگز در جایی دیگر اتفاق افتاده باشد که این همه صحنه‌های اروتیک در یک فیلم و در کنار هم قرار گیرند و چنین بیننده را متاثر کنند. به باور من این تاثر نه تاثر از زمان و عمر از دست رفته، بلکه تاثر از همان دود شدن و به هوا رفتن است. چرا که این صحنه‌ها در کودکی توتو چیزی چون کیمیا بودند که بود و نبودشان در یک فیلم بسیار مهم می‌نمود و همیشه دچار تیغ سانسور می‌شدند (پس مهم بودند) و امروز بی هیچ مشکل و مانعی همه‌ی آن‌ها در کنار هم حضوری بی هیچ هاله‌ای از تقدس دارند و برای توتو، چه چیزی تاثربرانگیزتر از این که از کودکی‌اش رمز-گشایی و تقدس-زدایی شده است؟!

یکشنبه 30 فروردین 1388

هیچ نظری موجود نیست: