چهارشنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۸

یا به ساحل می‏رسیم یا که غرق دریا می‏شویم...
...هم زندگی خودم، هم جنبش سبز...
چهار شنبه 3 تیر 1388

۳ نظر:

fafa گفت...

بادبانها رو بكشيد ساحل از دور دستها پيداست...
آهاي وستا با تو هم هستماااااااااااااا

Anonymous گفت...

سلام وستا جان عزیز خوبی..منم پسر خاله... شما هم میخوای از خوندن حرفهام قصر در بری و بهونه میاری که زیاد حرف میزنی.. خوب شما بگید من چی کار کنم خوب.. او من دلم داره میترکه او... شما خوبید؟ ببخشید دیگه این حرفها اینقد به هم ربط داره و بهم پیوسته است که آدم نمیدونه کجاش رو قطع کنه...

آراش گفت...

سلاموستای عزیز من یادم رفت آدرسم رو بالا ذکر کنم و شدم ناشناس..