دوشنبه، دی ۱۶، ۱۳۸۷

من چرا قلبم درد می گیره وقتی میرم وبلاگایی رو می‏بینم که دیگه کسی توش نمی‏نویسه؟ همچین یه دردی می‏گیره که انگار نویسندۀ وبلاگه رو می‏شناخته! یه جورایی فکر می‏کنم که اون الان کجا می‏تونه باشه، چرا دیگه نیست؟ یا چرا اصلن نیستش؟ کجاست خب؟
وای دردش بیشتر شد، نکنه مُرده باشه، وقتی میگم قلبم درد می‏گیره، یعنی درد می‏گیره، توی دلم یه جوری میشه، آشوب میشه بخدا...
بعدش کلی آرزو می‏کنم که کاش زودتر باهاش آشنا شده بودم و نمیزاشتم که بره یا حداقل یه جای جدید خوب بره.
بعدش کاشکی میومد و یه چیزی می‏گفت که من مطمئن میشدم زنده و سرحاله و سرش به زندگی خوبش گرمه!!

بعدشم که کلن از "میثم شهسواری" تشکر می‏کنم که بهم یاد داد: ctrl+shift+4

۱ نظر:

Maysam گفت...

هه هه، حس جالبی در در نوع خودش:پی