حالا من چیکار باید بکنم که یه بیمزۀ شل و ول از من خوشش میاد و به قول خودش میخواد باهام آشنا بشه و اگه اوکی شد با هم ازدواج کنیم؟
یعنی فکر میکنم رسمن خدا میخواد تا اونجا که می تونه منو بچزونه، حداقل یه خوبشو می فرستادی دلم خوش میشد.
می دونین احساس واقعیم چیه؟ اینکه اگه منتظر پی جی وایسم و به این جواب رد بدم، پی جی می میره و واسه من نمی مونه. اگر به این جواب مثبت بدم و باهاش ازدواج کنم، پی جی زنده می مونه ولی زندگی من و این آدم دووم نمیاره.
حالا از من که گذشت ولی اگه شما بودید چه تصمیمی می گرفتین اونوقت با تمام این اوضاع و احوال؟! هان؟
سه شنبه 3 شهریور 1388
یعنی فکر میکنم رسمن خدا میخواد تا اونجا که می تونه منو بچزونه، حداقل یه خوبشو می فرستادی دلم خوش میشد.
می دونین احساس واقعیم چیه؟ اینکه اگه منتظر پی جی وایسم و به این جواب رد بدم، پی جی می میره و واسه من نمی مونه. اگر به این جواب مثبت بدم و باهاش ازدواج کنم، پی جی زنده می مونه ولی زندگی من و این آدم دووم نمیاره.
حالا از من که گذشت ولی اگه شما بودید چه تصمیمی می گرفتین اونوقت با تمام این اوضاع و احوال؟! هان؟
سه شنبه 3 شهریور 1388
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر